مهدی رحمانی هرچقدر که در تجربه اولش یعنی فیلم «برف» تلاش کرده بود که پیرنگ های فرعی متنوعی را حول پیرنگ اصلی اش طراحی کند و ماحصلش هم آن شده بود که فیلمش از تعدد زیاد همین بحران ها آسیب دیده بود که کمک چندانی به روایت اصلی قصه نمی کرد و تمرکز مخاطب را مدام به هم می ریخت، در فیلم جدیدش یعنی «کارت پرواز» عملا از آن ور بوم افتاده است! فیلم کارت پرواز ایده ابتدایی خوبی دارد و عملا ما را با یک حادثه محرک درگیر کننده، وارد دنیای فیلمش می کند اما پس از تعریف موقعیت بحرانی پیش آمده برای شخصیت ها، دیگر شاهد هیچ کشمکش دراماتیک و حتی پیرنگ فرعی درگیر کننده ای در ادامه فیلم نیستیم. صحنه های اضافی بسیارند و طولانی بودن زمان برداشت ها هم در کلِ جهان فیلم منطقی ندارد و می تواند مخاطب را خسته کند.>