تهران در آستانه سال ۱۴۰۰ با مشکلاتی درگیر است که کاکاوند بی پرده و بی رحمانه یک به یک آنها را به سمت مخاطب خود پرتاب می کند و مانند یک پتک محکم بر سر تماشاگران فرود می آورد. او با انتخاب دوازده اپیزود که مزین به نام دوازده ماه یک سال شمسی شدند، منظور خاصی ندارد به جز اینکه این مشکلات در سراسر ماه های سال وجود دارد و زمانی نیست که این فجایع در سرزمین ما وجود نداشته باشد.
کاکاوند خودش فیلمنامه گلدن تایم را نوشته و با اینکه نمی توان کتمان کرد در فیلمنامه نویسی این اثر نیم نگاهی به آثار خارجی (علی الخصوص فیلم Shortcuts) داشته و یا سوژه برخی اپیزودها الهاماتی از برخی داستان ها و فیلم ها برای او بوده (و البته این موضوع را تا حدی صادقانه در تیتراژ فیلم بیان کرده) ولی نکته مثبت فیلمنامه نویسی کاکاوند در این نهفته است که او فیلمنامه ها را درست و مرتب تنظیم کرده است. فیلمنامه هیچ حرف اضافی و کشداری ندارد که بیان کند و کاکاوند هم اصراری به تفصیل بیهوده داستان های خود نبوده؛ مستقیم به عمق داستان نفوذ می کند و در عین حال مزه تلخ میوه اش را به جای آنکه در هسته بکارد در پوست میوه کاشته تا با اولین گاز متوجه آن شد.
>