برای کنش مند کردن بیننده مولف وظیفه دارد شخصیت هایی در فیلمنامه بسازد که میزان سمپاتی با قهرمان را برای او افزایش دهد. این موضوع را به خوبی علیرضا صمدی در طرح قصه فیلم ایراد کرده اما مسئله ای که من با فیلم پیدا می کنم این است که بیننده هوشمند خیلی زود می فهمد شخصیت مجید صالحی در فیلم یک ضد قهرمان است. ضد قهرمانی که از نظر اجتماعی منفور خواهد شد. چهره او برآیند فردیتی نیست که خود را پشت دیگری قایم می کند بلکه به خاطر ذاتی است که اجتماع او را مجبور به بروز آن کرده. مثلا چند باری متلک گویان به سمت کرامتی می رود اما این اسد است که به او گوشزد می کند پا را از گلیم خود فراتر نگذارد. جدال میان خیر و شر افسانه نیست. آینه ای است از جامعه که در این فیلم می توان دید. اما از نظر سینمایی در سکانس تعقیب و گریز دوربین خیلی شلخته است. اصلا در جایی سوژه ها از قاب جلوتر هستند. با این که بازی با رنگ و نور را در مسافر خانه محل اقامت اسد دوست داشتم اما به هیچ عنوان جذابیت بصری نوآورانه ای فیلم ایجاد نمی کند. «صحنه زنی» فیلمی است که سینمای ایران از نظر اجتماعی به انواع آن نیاز ویژه دارد. قصه ای که در حال هشدار دادن کسب و کارهایی ابتر از تن فروشی مردان و زنان و نزول اخلاقیات در جامعه است.>